مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام و ورود حضرت به کربلا
بهتر که این دل دست تو دلبـر بیفـتد ایکاش دل در بند تـو با سـر بیفـتـد این دل بـمـیـرد بـهـتر از آنکه مـبادا در بــنـد دام هـر کس دیـگـر بـیـفـتـد هر کس ادب کرده به تو تاج سر ماست هر کس به پایت پا نـشد، بهـتر بیفـتد در کـار ما اصلا گـره بـنـداز، شـاید دست تو هر دم کار این نوکـر بیفـتد فـردا تـمام حـشر دنـبـال تو هـسـتـند ایکاش راه ما به تو، محـشـر بیـفـتد ایکاش که پـرونـدۀ اعـمـال من هـم آن روز دست حـضرت مـادر بیـفـتد این بیتهای آخرم را روضه بِنْویس تا اشـک از این چـشمهـای تر بیـفـتد تا که رسیدند کربلا حضرت فرمود: اینجا همان جاییست کز من سر بیفتد اینجا همان جاییست که فرمود حیدر: روی زمین هـفتاد و دو سـرور بیفـتد برگرد آقا قـبل از آنکه چـشم شومی بـر قـد و بـالای عـلـی اکـبـر بـیـفـتد برگرد قـبل از آن که راه تیـرهاشان بر حـنجـر پـاک عـلی اصـغـر بیـفـتد برگرد آقا قـبل از آنکه شـمر دون با خنجـر به جان گـودی حـنجـر بیـفـتد برگرد قبل از آنکه جسمت روی سینه در گـودی گـودالـشان بیسـر بیـفـتـد طاقت ندارد خـواهـرت زینب ببـیـند در چنگهای گرگ این پیکـر بیفـتد ای وای اگر بیدست از مرکب، سواری... ای وای اگر از ناقـهای دخـتر بیـفـتد |